عضو مرجع ملی غیردولتی کنوانسیون رامسر: «نوع نگاه سازمان محیطزیست به مدیریتی که الان درباره تالابها اجرا میشود، شکستخورده است و متاسفانه میلیاردها میلیارد در ۱۵ سال گذشته برای این نوع مدیریت هزینه شده و حتی در طرحهای پایلوت خود در دریاچه ارومیه، پریشان و شادگان، هیچ نتیجه مثبتی نگرفته، اما متاسفانه طرح پایلوتی که نتیجه نگرفته را به ۴۰ تالاب دیگر تعمیم داده است.»
زیست بوم/منصوره محمدی: «وضعیت تالابهای کشور، در شرایط خطرناک قرار گرفته است.» این جملهای تکراری از وضعیت تالابهای کشور است، آنقدر تکراری که وقتی اسم تالاب به گوش میخورد، دیگر نه صحبت از ثروت نهفته در آن است و نه کارکردهای اکوسیستمی آن؛ بحران در تامین حقابه، خشکسالی و کانونهای ریزگرد جای خود را به کارکردهای تالابها سپردهاند. تالابها مهمترین، با ارزشترین، غنیترین و پیچیدهترین اکوسیستمهای روی زمین هستند چراکه در هر یک از بخشهای اقتصادی، اجتماعی، زیست محیطی و علمی کارکردهای بسیار متعدد و متنوعی برای سرزمین دارند.
بهمنماه امسال، پس از چند روز بارشهای قابلقبول در نقاط مختلف کشور رسیدن آب به تالاب بختگان موجب خوشحالی بسیاری از دوستداران و کارشناسان محیطزیست شد، اما این میزان بارندگی، تضمینی بر بهبود شرایط این تالاب و دیگر تالابهای کشور نخواهد بود چراکه مدیریت تالابها و تامین حقابه آنها بهدرستی اجرایی نمیشود. در ایران تالابها، حتی با وجود تشکیل قویترین نهاد بینالمللی حفاظتی دراینباره مثل کنوانسیون رامسر هم نتوانستند حفاظت شوند و وضعیت تالابها به مرحلهای رسید که 2 میلیون هکتار از تالابهای کشور (بیش از 50 درصد)، به کانون ریزگردها تبدیل شدند. وضعیت بحرانی تالابهای کشور، منجر به تشکیل ستاد ملی هماهنگی و مدیریت تالابهای کشور شد، ستادی که پس از گذشت چهار سال از زمان تشکیل و تعیین مصوباتی در پنج جلسه آن، حتی نتوانسته است نظر مرکز پژوهشهای مجلس را جلب کند، چه آنکه بتواند تاثیر چندانی در بهبود وضعیت تالابهای کشور داشته باشد. مرکز پژوهشهای مجلس در ابتدای گزارش خود که بهمنماه سال جاری منتشر شده است، به کمکاری دستگاهها و وزارتخانههای دخیل در این ستاد اشاره کرده است و گفته، گردش کار متناسب با حجم فعالیتهای مورد انتظار نبوده و نوعا به صورت موردی انجام شده است. شاید به همین دلیل است که حفظ اکوسیستم تالابی کشور نیز همچون آلودگی هوای تهران به دعای باد و باران گره خورده است.
در نگارش این گزارش، پیگیریهای بسیاری برای دریافت توضیحات سازمان حفاظت محیطزیست از آخرین وضعیت تالابهای کشور بهویژه پس از بارندگیهای اخیر صورت گرفت، اما تا زمان انتشار، سازمان محیطزیست برای دادن توضیحات تکمیلی دراینباره همکاری نکرد.
سازمان بازرسی ورود کند
حسین رفیع، عضو مرجع ملی غیردولتی کنوانسیون رامسر در ایران در گفتوگو با هممیهن درباره تالابهای ایران و نحوه مدیریتی آنها میگوید: «نوع مدیریت و نگاه به تالابها نادرست است. در دولت و نظام هنوز جایگاه، ارزش و اهمیت تالابها را درک نکردیم، چه در اوایل انقلاب که دولت برای توسعه زمینهای کشاورزی تالابها را خشک کرد، چه حالا که تاکید ما بر مدیریت زیستبومی جامع تالابهاست و از آن هیچ جواب مثبتی در هیچکدام از تالابها نگرفتیم.» او مدیریت سازمان محیطزیست در زمینه تالابها را شکستخورده میداند: «نوع نگاه سازمان محیطزیست به مدیریتی که الان درباره تالابها اجرا میشود، شکستخورده است و متاسفانه میلیاردها میلیارد در ۱۵ سال گذشته برای این نوع مدیریت هزینه شده و حتی در طرحهای پایلوت خود در دریاچه ارومیه، پریشان و شادگان، هیچ نتیجه مثبتی نگرفته، اما متاسفانه طرح پایلوتی که نتیجه نگرفته را به ۴۰ تالاب دیگر تعمیم داده است.» رفیع معتقد است، دستگاههای نظارتی باید به این شیوه مدیریت ورود میکردند: «هیچ زمانی نه سازمان بازرسی وارد شده، نه مجلس ورود کرده، نه هیچ دستگاه دیگری پیگیری و طرح موضوع کرده که وقتی نتیجهای ندارد چرا هزینهها حیف و میل شده است.» عضو مرجع ملی غیردولتی کنوانسیون رامسر در ایران معتقد است که با توجه به وابستگی تالاب به عنصر آب، مدیریت آبی در کشور بسیار مهم است اما حکمرانی آبی نیز در کشور اشتباه است: «در مدیریت آبی نیز مانند مدیریت تالابها نگاه اشتباهی حاکم است. در زمینه آب، تمام سازوکارهایی که برنامهریزی و کار کردیم براساس اصول سازهای است که در ساخت سد، حفر چاه و انتقال آب خلاصه شده که تاکنون نهتنها جوابی از آنها نگرفتیم، بلکه بر معضلات ما نیز اضافه شده است.» او میگوید: «اصلا چشمانداز مناسبی برای تالابهای کشور نمیبینم. آمارهای ما نیز در زمینه منابع آبی غیرمطمئن است، وزارت نیرو یک آمار میدهد، جهاد کشاورزی یک آمار و وزارت صمت آمار دیگری میدهد و معلوم نیست کدام آمار درست است. درواقع در اعلام دادههای منابع آبی کشور نیز با خطا روبهرو هستیم. درحالیکه وزارت نیرو معتقد است، بیش از ۹۰ درصد آب در بخش کشاورزی مصرف میشود، وزارت جهاد کشاورزی این را قبول ندارد و مصرف خود را ۶۰درصد هم نمیداند که البته تا حد زیادی هم درست میگوید؛ چراکه مسئله سدسازی و ذخیره آب مطرح است. برای سدسازی به اقداماتی در بالادست نیاز است که اینها به درستی در بیشتر سدهای کشور انجام نشده است و گلولای در دریاچه سدها در مدتزمان بسیار کمتری از آنچه پیشبینی شده، پر میشود. آبی که پشت سد جمع میشود، باید توزیع شود و برای توزیع ۴ کانال وجود دارد که یک و دو، کانالهای اصلی هستند و سه و چهار، وظیفه انتقال در بخش عمده (زمینهای کشاورزی) را برعهده دارند که خیلی از سدهای ما یا این کانالها را ندارند یا اگر دارند ناقص اجرا شده و اگر درست اجرا شده، توسط عواملی در مسیر انتقال تخریب یا نابود شده است. با این حساب وزارت نیرو چطور مصرف کشاورزی را اعلام میکند؟ با توجه به نبود این کانالها، بیش از ۳۵ تا ۴۰ درصد از آب قبل از رسیدن به بخش کشاورزی به مصارف دیگر میرسد یا اتلاف میشود که وزارت نیرو آنرا به حساب کشاورزی میگذارد درحالیکه این آب در محل تحویل به کشاورز باید محاسبه شود. همین کار را وزارت نیرو در مقابل حقابه تالابها انجام میدهد، در سر سد آب را جدا میکند و میگوید، حقابه تالابهاست اما تا قبل از اینکه به تالابها برسد، از آن آب بهرهبرداری دیگری میشود یا به تالاب نمیرسد یا به مصارف دیگر میرسد. وزارت نیرو زمانی میتواند بگوید حقابه تالاب را داده است که در ورودی تالاب آب را تحویل داده باشد، نه در خروجی سدها.»

تالابها نیز سیاسی شدهاند
رفیع مدیریت تالابها را نیز امری سیاسی میداند: «متاسفانه کشوری سیاستزده هستیم که سیاسیون قوانین کشور را با رانتهایی که دارند، تغییر میدهند و برای توسعه یک منطقه یا حتی یک محله، منطقه وسیعتری را با چالش مواجه میکنند. درواقع جزئینگری بر سیاسیون حاکم است و این موضوع را نادیده میگیرند که این اتفاق آبی در منطقه ممکن است مناطق وسیعتری را با چالشهای بیشتری روبهرو کند. در استان اصفهان، چهارمحال و بختیاری، فارس و خوزستان این مسئله واضح است که در بالادست چه اتفاقات آبیای رخ داده و پاییندست را با خشکسالی مواجه کرده، تنها به این دلیل که برنامهریزی برای یک بخش بدونتوجه به کل حوزه انجام شده و حالا کل حوزه درگیر شده است. با این شرایط نمیتوانیم چشمانداز خوبی برای تامین آب تالابها داشته باشیم.» او در توضیح این سوال که وضعیت چند درصد تالابها بحرانی است؟ توضیح میدهد: «بهتر است سوال را برعکس کنیم و بگوییم چند درصد از تالابها وضعیت بحرانی ندارند، وگرنه تقریبا درباره تمام تالابهای درونسرزمینی خبرهای خوبی نمیشنویم. با دوبار بارندگی و بارش در یک فصل و انتقال به یکی، دو تالاب، اصلا نمیشود به احیای تالابها امیدوار بود. برخی تالابهای ساحلی شاید از نظر آب وضعیت بهتری داشته باشند اما آنها هم چالشهای زیادی دارند که شرایط را متاسفانه برای آنها خوب پیش نمیبرد.» تاکید رفیع بر مدیریت منابع آبی بهصورت جامع در حوزه آبریز است: «پیش از اینکه به موضوع تالابها نگاه کنیم، باید نگاه ما به مدیریت آب باشد. مدیریت آب در دنیا، با تارگت مدیریت جامع منابع آبی پیش میرود. تمام سیاستهای توسعهای منطقه براساس میزان آبی که در منطقه وجود دارد و با همفکری، مشارکت و مدیریت یکپارچه تمام بهرهبرداران و ذینفعان طراحی و نسبت به آن اقدام میشود. وقتی میگوییم مدیریت یکپارچه تالاب نمیتواند موفق باشد به این دلیل است که تالاب جامعیت ندارد و جزئی از یک حوزه است و در بالادست تالاب اکوسیستمهای مختلف دیگر و صنایع را داریم. وقتی میگوییم مدیریت جامع تالاب، تمام اکوسیستمهای دیگر را نادیده میگیریم و معلوم است که وزارت نیرو این را نادیده میگیرد چراکه تنها اولویت وزارت نیرو، تالاب نیست و شهر، مردم و صنایع نیز برای آنها مهم است. باید مدیریت یکپارچه حوزه را جایگزین مدیریت یکپارچه تالاب کنیم و بهدرستی به آن عمل کنیم.»
آب به تالابها نمیرسد
صیاد شیخی ئینانلو، دکترای تخصصی محیطزیست نیز با اشاره به مدیریت تالابهای کشور و ناتوانی مدیران در تامین حقابه تالابها، وضعیت این اکوسیستمها را مناسب نمیداند. او در گفتوگو با هممیهن توضیح میدهد: «وضعیت تالابهای کشور به هیچوجه مناسب نیست، چراکه اکوسیستمها بهشدت وابسته به منابع آبی هستند، حقابه محیطزیستی برای آنها رعایت نمیشود و حقابه صنعت و کشاورزی بر حقابه محیطزیست در اولویت است. همچنین با توجه به کمبود بارش و عدم مدیریت آب، عملا آب به تالابها نمیرسد.» او ادامه میدهد: «برخی تالابهای بینالمللی ما چندین سال است که خشک شدهاند و برخی نیز تبدیل به تالاب فصلی شدهاند. برای مثال تالاب پریشان پنجسالی است که کاملا خشک شده و هیچ آبی وارد این تالاب نمیشود. یا تالاب یادگارلو در آذربایجان غربی بیش از ۱۰سال است که کاملا خشک شده. این دو تالاب جزو تالابهای بینالمللی هستند. در بسیاری از تالابهای دیگر، حجم آب کم شده و میزان مساحت آبخیز بستر تالاب از بین رفته است. مثال واضح و مبرهن دیگر، تالاب دریاچه ارومیه است که به ۹۰درصد خشکیدگی نیز رسید، درحالیکه بزرگترین تالاب کشور با حدود ۵۰۰هزار هکتار وسعت بود. این مسئله تبعات بسیار بدی نیز در پی داشته و دارد.» ئینانلو پروژههای احیای تالابها را به حدی ناچیز میداند که عملا تاثیری در احیای تالابها ندارند: «هرچند اقداماتی برای احیای تالاب دریاچه ارومیه و دیگر تالابها انجام شده، اما روند احیا به حدی ضعیف است که با پروژههایی ازجمله انتقال آب، امیدی به احیا وجود ندارد؛ مگر اینکه اقدامات خاص گستردهای صورت بگیرد.»
6 سایت تالابی بینالمللی در خطر شدید انقراض
این متخصص تنوعزیستی و اکوسیستمها با بیان اینکه یکی از تعارضهای اصلی تالاب آب است و بهدلیل تامین نشدن حقابه بهشدت در معرض آسیب هستند، از تالابهایی میگوید که در فهرست مونترو بهعنوان تالابهای در معرض خطر شدید انقراض قرار گرفتهاند: «الان شش سایت بینالمللی ما که در لیست کنوانسیون رامسر قرار دارند، در لیست مونترو هستند که اکثرا به دلیل تامین نشده حقابه در این لیست قرار گرفتهاند و ممکن است از لیست تالابهای بینالمللی به دلیل تامین نشدن حقابه حذف شوند.» او درباره تاثیر خشکسالی تالابها بر وضعیت اقلیمی کشور توضیح میدهد: «با بروز خشکسالی بهدلیل تعارض منافع بین کشاورزی، صنعت و محیطزیست، با مشکلات متفاوتی روبهرو خواهیم شد. کشاورزی به دلیل امنیت غذایی در اولویت تامین آب است و از طرفی مدیریت مصرف آب هم در آن بخش صورت نمیگیرد. درنتیجه باید تلاش شود تا آبی که برای بخش کشاورزی تامین میشود، به هدر نرود و اگر هدر رفت، وارد بخش تالابی شود چراکه ما در کشوری نیستیم که نداشتن مدیریت برای منابع آب، به ما آسیب نزند و حتما نیازمند چنین برنامهای هستیم.»
شیخی ئینانلو با اشاره به اینکه در آینده خشکسالی و وقوع ریزگردها در تالابها تشدید میشود، ادامه میدهد: «تالابها خدمات اکوسیستمی بسیاری ارائه میدهند که یکی از آنها جلوگیری از تغییرات اقلیمی، خشکسالی و وقوع ریزگردهاست درحالیکه الان خود تالابها به دلیل خشک شدن به کانون ریزگرد تبدیل شدهاند و این موضوع تشدید خواهد شد. با توجه به میزان بارشها در بهار و تابستان پیشرو دوباره ریزگردها رخ خواهند داد.» او درباره تاثیر بارشهای اخیر در بهبود وضعیت تالابها به از دست رفتن مهمترین منبع پایداری تالاب، یعنی آب اشاره میکند و معتقد است پس از یک بارش خوب نیز تالابها شانس احیا را نسبت به گذشته کمتر دارند چراکه سدها، سد راه تالابها هستند و توضیح میدهد: «آنقدر منابع آبی تالابها را خالی کردیم که با این بارشها و حتی انتقال آب نباید انتظار داشته باشیم که مشکل یکی، دوساله حل شود. بهعلاوه در ماههای اخیر به میانگین بارشهای جوی اضافه نشده است و ازسویی ما آبخوانها را خالی کردیم و جلوی ورود آب به تالاب را گرفتیم. الان هرچقدر هم که باران ببارد، پشت سدها میرود و به تالاب نمیرسد و تنها زمانی که میخواهند از سدها رسوبزدایی کنند و حجم گلولای سدها را کم کنند، آب را به سمت تالابها رها میکنند. درواقع پر شدن تالابها بعد از بارندگیهای شدید بهدلیل جلوگیری از ایجاد رسوب در سد است، نه تامین آب تالاب! اگر هم شرایط تالابها الان خوب باشند ولی در تابستان خشک میشوند و باید به آنها آب رساند، اما این کار صورت نمیگیرد.»
ئینانلو تاکید دارد که در جموع کارنامه خوبی در تامین حقابه تالابها نداریم: «اما نگاهها نسبت به 10سال گذشته چه در عموم جامعه، چه در بین مدیران میانی بهتر شده است. اما هنوز مدیران بالادستی ما در مورد اهمیت تالابها توجیه نیستند و اینکه در سطوح حاکمیتی مطرح میشود هم خوب است درحالیکه در گذشته مسئله تالابها حتی مطرح هم نمیشد و در سالهای اخیر وضعیت برخی تالابها بهتر هم شده اما در مجموع برایند کلی خوب نیست.» این متخصص تنوع زیستی و اکوسیستمها به تامین آب برای دریاچه ارومیه نیز اشاره کرده و میگوید: «در ارومیه کانال انتقال آب فکر نمیکنم پروژه موفقی برای دریاچه ارومیه باشد چراکه یک مسکن موقتی است و باید مدیریت حوزه آبریز انجام شود. نیاز آبی دریاچه ارومیه با ۳۰۰ میلیون و ۶۰۰ میلیون مترمکعب تامین نمیشود و مدیریت حوزه آبریز بسیار ضعیف در این منطقه انجام شده و این زمانبر است. طرح انتقال آب همیشه اولویت بوده درحالیکه نباید اینگونه میبود و باید بهعنوان یک مرهم موقتی در نظر گرفته شود.»
او به عملکرد مدیریت تالابها هم انتقاد دارد: «از سویی ما در موضوع شفافسازی، گزارشدهی و ارزیابی ضعیف عمل میکنیم و به همین دلیل همیشه باید با حدس و گمان صحبت کنیم چراکه گزارش مستندی وجود ندارد که چه پروژههایی انجام شده و چه تغییراتی داشته است؟ اینکه ارزیابیها از احیای تالاب چه بوده است، اصلا معلوم نیست. عدم شفافیت در فعالیت ارگانهای مختلف خسارتزاست، در سازمان محیطزیست چند بخش در حوزه تالابها فعالیت میکنند اما در پورتال سازمان هیچ خبری از اینکه در تالابهای ما چه اتفاقی رخ میدهد، وجود ندارد و تا زمانی که گزارش پیشرفت و عملکرد از اقدامات انجامشده برای تالابها نباشد، کارشناسان و متخصصان نمیتوانند کمکی کنند.» ئینانلو در ادامه درباره حفاظت از تالابها در دیگر کشورها اینگونه توضیح میدهد: «در دیگر کشورها بهشدت برای تالابها، موضوع ارزشگذاری اقتصادی را انجام میدهند و از این طریق میخواهند تالابهای خود را حفظ کنند. در مکزیک ارزشگذاری پرندهنگری در تالابها انجام و تنها ۲۴ میلیون دلار در این بخش از تالابها کسب درآمد محاسبه شد. این عدد را با بودجه کل سازمان محیطزیست در کشور ما مقایسه کنید درحالیکه ما هم ظرفیت بسیار خوبی در زمینه پرندهنگری در تالابها داریم و گردشگران پرندهنگری در تالابهای ما به چند دههزار نفر یا نهایتا چند صدهزار نفر میرسند. در کره جنوبی چهار سایت در کنوانسیون رامسر حضور دارند و سالانه ۲۰ میلیون نفر از این چهار سایت بازدید میکنند. ارزشگذاری اقتصادی تالابها در برابر حکمرانی سرزمینی بسیار مهم است و اهمیت اقتصادی تالابها را مشخص میکند که منافع دوجانبه دارد، اما در ایران به این موضوع تنها در حد تحقیقات دانشگاهی پرداخته میشود.»
منبع: هم میهن