مثلث تقی فرور، کاترین رضوی و عباس دیداری از دست رفته است. آنها سه ضلع موسسه توسعه پایدار و محیط زیست (سنستا) بودند. به کار بردن فعل ماضی درباره آنها که خدماتی شایسته برای این سرزمین داشتند شاید مناسب نباشد با اینهمه از آنجا که ضلع سوم یعنی عباس دیداری که او را همه به اسم مهندس یا آقای دیداری میشناختیم دیروز در موسسه جایی که خانه دومش بود از دنیا رفت، از فعل ماضی استفاده میکنم.
زیست بوم/ فاطمه باباخانی*: مثلث تقی فرور، کاترین رضوی و عباس دیداری از دست رفته است. آنها سه ضلع موسسه توسعه پایدار و محیط زیست (سنستا) بودند. به کار بردن فعل ماضی درباره آنها که خدماتی شایسته برای این سرزمین داشتند شاید مناسب نباشد با اینهمه از آنجا که ضلع سوم یعنی عباس دیداری که او را همه به اسم مهندس یا آقای دیداری میشناختیم دیروز در موسسه جایی که خانه دومش بود از دنیا رفت، از فعل ماضی استفاده میکنم.
زنگ در قدیمی موسسه را که میزدید، از پلههای سمت راست که بالا میرفتید، با گذشتن از ورودی همینطور مستقیم که ادامه میدادید به مهندس دیداری میرسیدید.
ممکن بود تقی فرور سفری در داخل و خارج ایران باشد، کاترین هم همراه دکتر فرور باشد یا در سفر به نقطه دیگری در جهان و ایران و حتی در خانه، اما آن صندلی همیشه صاحبش را داشت، با عینکی به چشم رو به مانیتور نشسته بود و کارها را انجام میداد. ارتباطش با همه خوب بود، او دعوتنامهها را میفرستاد و رابط بسیاری از عشایر و سنستا بود. زمانی که کرونا باعث شد همه دورکار شوند، باز آقای دیداری را میشد در سنستا پیدا کرد، او بود که به پرسشها جواب میداد و هر درخواستی را اجابت میکرد. در موسسه که همه به نام خوانده میشدند و دکتر فرور رئیس کنسرسیوم بینالمللی قرقهای بومی برای همه «تقی» بود. از کنار دیداری کلمه «آقا» نمیافتاد، گاه که صمیمیتر میشدند او را حاج عباس صدا میزدند. آقای دیداری، حاج عباس یا مهندس دیداری روز دوشنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۱ مثل هر روز به سنستا آمد، به کارهایش رسیدگی کرد، ناهارش را خورد، چای هم برای خودش ریخت. دقیقهای بعد روی زمین دراز کشید و روی فرش همان اتاق همیشگی، همان اتاقی که محل سالن جلسات بود، همان اتاق که عکس دهه ۴۰ تقی در میان عشایر لر به دیوار آویخته شده بود و سمت دیگرش کتابخانهای پر از زونکن کارهای موسسه بود از دست رفت.
میگویند مهندس را از فرش موسسه به سختی جدا کردند، از موسسهای که دههها در آن فعالیت کرده و نام «سنستا» با کارهای او و دیگران معتبر شده بود. آقای دیداری اهل سخنرانی نبود، در کنفرانسهای بینالمللی شرکت نمیکرد، سفرهای خارج از کشور نمیرفت، گاه با موسسه در سفرهای داخلی همراه میشد اما اغلب در دفتر بود و به کارها رسیدگی میکرد. با اینهمه اگر سه اسم از موسسه در ذهنها مانده باشد بعد از تقی و کاترین نام اوست. پس از مرگ دکتر فرور مسئولیتهای او بیشتر شد و با درگذشت کاترین باز هم فشار بیشتری به او وارد آمد. آخرین بار او را در مراسم یادبود کاترین دیدم، لحظهای ایستادم و صحبتی کوتاه! آنقدر نام سنستا و آقای دیداری به هم گره خورده بود که فکر میکردمتا زمانی که سنستا هست، آقای دیداری هم در کنارش خواهد بود، گویی این دو به هم سنجاق شده بودند یا چنان در هم تنیده که تصور یکی بدون دیگری امکانپذیر نبود.
روز سهشنبه در قطعه ۳۰۹ بهشت زهرا ساعت ۱۰.۳۰ دقیقه مراسم خاکسپاری آقای دیداری با حضور خانواده، اقوام و دوستان و اعضای موسسه سنستا برگزار شد. کسی به صدای بلند گفت کسانی که از او راضی بودند دست خود را بالا ببرند، جمع دست خود را بالا برد. با اینهمه جای دستهای بالا رفته بسیاری خالی بود.
آن لحظه جمع بزرگی از عشایر و فعالان محیط زیست و منابع طبیعی از شنیدن خبر درگذشت مهندس دیداری دچار حسرتی بودند و دریغی! کسانی که اگر آن لحظه در قطعه ۳۰۹ بودند از او میگفتند، از آقای دیداری که نه صدای بلند خندهاش شنیده میشد و نه صدای فریادش! مردی که آرام بود، همواره لبخندی به لب داشت، لیوانی کنار دست و مجموعهای کار در پیش رو. آقای دیداری ما از شما راضی هستیم، از شما که برای بهتر شدن این سرزمین دههها تلاش کردید، از شما که در تبدیل شدن سنستا به آنچه شد، سهم بزرگی داشته و دارید. ما از شما ممنونیم و یاد و نامتان تا همیشه با ما است. خاطره و یاد مردی کار خود بدون حاشیه انجام میداد و در نهایت با همان آرامش همیشگی از دنیا رفت.
* دبیر منابع طبیعی و انرژی روزنامه پیام ما