لازم به روشنگری است که شکار گزینشی تروفه که معمولا کمتر از 2.5 درصد کل جمعیت را در سال شامل میشود، ندرتا بتواند به جمعیت حیاتوحش منطقه آسیبی وارد نماید درحالی که افزایش جمعیت معمولا در زیستگاه از 10 درصد تا 35 درصد به نسبت گونه متغیر است.
زیستبوم/دکتر عبدالله سالاری*: تجزیه و تحلیل ارتباط بین گونه، زیستگاه و میزان تابآوری، همواره به عنوان یک مرکز ثقل در مسائل اکولوژیک مطرح بوده است. با توجه به اینکه مدیریت جمعیت گونههای حیاتوحش طی سالهای اخیر با معضلاتی مواجه بوده است و در این راستا صدور پروانههای شکار همواره به چالش کشیده شده است، لذا بررسی مفاهیم مرتبط با موضوع بهرهبرداری پایدار از درجه اهمیت بالایی برخوردار است. در این میان، همواره مفهومی با عنوان «ظرفیت برد» نقل گفتوگوها در این باره بوده است.
ظرفیت برد یک تئوری کلاسیک در اکولوژی جمعیت است. این واژه برای اولین بار توسط «آلدو لئوپولد» درسال ۱۹۳۳ به عنوان «حداکثر تراکم شکار وحشی که یک گستره مشخص استعداد نگهداری از آن را دارد» تعریف شده است. در منابع امروزی علم اکولوژی، مفهوم ظرفیت برد به همراه معادله منطقی رشد جمعیت تعریف شده است. بنابراین ظرفیت برد اکولوژیک را میتوان به عنوان K در معادله منطقی رشد جمعیت در نظر گرفت. درشرایط واقعی، این محدوده حد طبیعی رشد یک جمعیت است که در یک محیط مشخص به وسیله منابع موجود تنظیم میشود و یکی از نقاط تعادل است که یک جمعیت از طریق اثرات وابسته به تراکم یا فقدان غذا، فضا (برای مثال قلمرو)، پناهگاه و سایر منابع زیستی به آن نقطه گرایش مییابد.
محاسبه ظرفیت برد برای اکوسیستمهای طبیعی و بالغ به مانند قرار گرفتن در لبه پرتگاه در سراشیبی تند است. تئوری ظرفیت برد بسیار پر مفهوم است ولی برای مدیریت و حفاظت جمعیتهای حیاتوحش کاربردی و مفید نیست. اگر هدف برآورد نرخ برداشت از جمعیت است، باید اساساً بر فاکتورهای پایداری جمعیت مانند نرخ زادآوری گونه که بر اساس شاخصهایی مانند نرخ باروری، مرگومیر نوزادان، تغییرات آب و هوایی، در دسترس بودن فضای زیستگاهی در زمان مشخص و یا فشار گوشتخواران و بسیار موارد دیگر مورد توجه قرار گیرد.
بر اساس تجربیات و تحقیقات انجام شده مفهوم ظرفیت برد اکولوژیک در زیستگاههای طبیعی با استفادههای گوناگون اصولاً بیمعناست. بخشی از این عدم انطباق مربوط به تغییرات و دگرگونیها در زیستگاه که منجر به پویایی غیرقابل پیشبینی در جمعیت گونههای قابل بهرهبرداری میشود بوده است.
برای مثال، مدیریت جمعیت گوزن دمسفید در ایالت اوهایوی آمریکا به جای استفاده از ظرفیت برد از شاخص جمعیتی که از دادههای به دست آمده از موفقیتهای شکار حاصل شده است به صورت موثری استفاده میشود. همچنین، همانطور که میدانیم شواهد زیادی وجود دارد که جمعیت گوزن سامبار در برنئو تحت تاثیر قطع درختانی بوده که از نظر حفاظتگرایان به عنوان یک راهکار مدیریت جمعیت این گونه مورد قبول نیست.
بنا به دلایل زیر، مفهوم ظرفیت برد در مورد بهرهبرداری پایدار از جمعیتهای حیاتوحش نامرتبط است:
1. در مرحله اول هیچ دلیلی برای مدیران وجود ندارد که بخواهند جمعیت یک گونه را تا سرحد تئوری ظرفیت برد بالا ببرند.
2. این مفهوم تئوریک بر اساس فاکتورهایی مانند نوسان جمعیتی سایر گونههای زیستگاه، مرحله توالی اکولوژیک اکوسیستم، تغییرات آب و هوایی و تعارضات انسانی متغییر است.
3. هدف اکولوژیک بهرهبرداری پایدار، تاکید بر پایداری برای گونهی هدف از یک سو و در اشل بزرگتر بر پایداری اکوسیستم تاکید دارد. این بدان معناست که کاهش متمادی گونهی هدف ملاک نیست و این بهرهبرداری منجر به سایر اثرات زیستمحیطی غیرقابل پذیرش نمیشود در حالی که در یک جمعیت که به ظرفیت برد تئوریک خود رسیده باشد، بنا بر علل مختلف (مانند بیماری) معمولاً با کاهش شدید جمعیت مواجه میشود.
دانستن ظرفیت برد زیستگاه برای ارزیابی پایداری لزومی ندارد. در حالی که براورد اندازه جمعیت و پویایی آن لازم است. مثالهایی از برنامههای برداشت موفق از جمعیتهایی که هیچ ایدهای از این موارد نداشتهاند در دستورالعملهای اتحادیه جهانی حفاظت (IUCN) آورده شده است و در نهایت از شاخصهای سادهتر مانند اندازه جثه و یا سایز تروفه برای پایش عدم پایداری استفاده شده است.
4. از جنبه شاخصهای اقتصادی-اجتماعی بهرهبرداری پایدار ممکن است برداشت محدود از جمعیتی که حتی بسیار پایینتر از میزان ظرفیت برد خود است، قابل توصیه باشد در صورتی که این برداشت منجر به بهبود شرایط جمعیت وحفاظت بهتر شود. شکار کل مارخور در پاکستان و تاجیکستان نمونه بارز از این نوع برداشت است که جمعیتها به صورت واضح زیر اندازه ثابت و پایدار خود(K) بودهاند ولی بهرهبرداری محدود منجر به بهبود شرایط و نزدیکتر شدن به ظرفیت برد تئوریک شده است.
بنابراین تئوری ظرفیت برد میتواند مفهومی گمراه کننده باشد در حالی که حداکثر بهرهبرداری پایدار به صورت تئوریک در میانه ظرفیت برد رخ میدهد. لازم به ذکر است در شکار تروفه برداشت از کل جمعیت صورت نمیپذیرد بلکه از بخشی از نرهای بالغ که دارای معیارهای مشخص هستند این برداشت صورت میگیرد. بنابراین یکی از بهترین شیوههای موثر و مفید در مدیریت برداشت، اندازهگیری کیفیت تروفهها (مانند آمار اندازه شاخها) در طول زمان است که تضمین نماید کیفیت تروفهها در سطح قابل قبولی از استاندارد بوده و در طول زمان رشد رو به بالا نیز داشته باشد. این دادهها اگر با سایر دادهها مانند براوردهای جمعیت و پویایی جمعیت (که البته به دلیل خطای استاندارد بالای وابسته به ترانسکتهای سرشماری میتواند از اهمیت کمتری برخوردار باشد)، میزان تلاش شکارچیان برای به دست آوردن تروفه مطلوب در طول زمان مشخص و همچنین دانش بومی و تجربی شکارچیان بومی که در طول سالیان دراز جمعیتها را رصد کردهاند میتواند بسیار مثمر ثمر باشد.
لازم به روشنگری است که شکار گزینشی تروفه که معمولا کمتر از 2.5 درصد کل جمعیت را در سال شامل میشود، ندرتا بتواند به جمعیت حیاتوحش منطقه آسیبی وارد نماید درحالی که افزایش جمعیت معمولا در زیستگاه از 10 درصد تا 35 درصد به نسبت گونه متغیر است. معمولا در این شرایط جمعیتها به خوبی رشد کرده و میتوانند منبع موثر تامین مالی برای حفاظت را فراهم آورند.
جالب است بدانیم که در بسیاری از کشورهای پیشرفته اروپایی و امریکایی در زمینه مدیریت حیات وحش و بهرهبرداری پایدار از یک سیستم مدیریت مشارکتی در مشخص کردن تعداد پروانههای شکار استفاده میشود. در این سیستم، تمامی ذینفعان در مشخص کردن تعداد پروانهها مشارکت دارند و معمولا هم با هم تضاد منافع دارند. برای مثال جنگلداران و کشاورزان سعی در کاهش تعداد جمعیت گونهها داشته در حالی که شکارچیان و افراد مخالف شکار سعی در افزایش جمعیت دارند. در این حالت تصمیم با توجه به اجماع عمومی صورت میپذیرد.
در این سیستم نیازی به سرشماری دقیق گونههای قابل شکار نیست. در اروپا، کشورهای اسکاندیناوی طلایهدار استفاده از این روش هستند و سرشماریهای دقیق، هزینهبر و گاه پرخطا را سالهاست کنار گذاشتهاند و از مشارکت عمومی حداکثری در این خصوص بهرهمند میشوند. در فرانسه و استان کبک کانادا نیز سالهاست سرشماری منسوخ شده و حفاظت و مدیریت جمعیتها بر اساس پایش شاخصهای تغییرات اکولوژیک (ICE)و نشستهای سالیانه مشارکتی تخصیص پروانه شکار تحت نظارت ادارات محلی مربوطه صورت میپذیرد.
* اکولوژیست و متخصص بهرهبرداری پایدار