متاسفانه بر خلاف ویدئو ها و مطالبی که این روزها در فضای مجازی در خصوص استعفاء و خروج از کشور آقای دکتر مدنی باز نشر می شود، به نظر نمی رسد که در مدتی هم که ایشان در سازمان حفاظت محیط زیست فعالیت نمودند چندان عملکرد قابل دفاعی داشته باشند.
زیست بوم/ آرش یوسفی*: متاسفانه بر خلاف ویدئو ها و مطالبی که این روزها در فضای مجازی در خصوص استعفاء و خروج از کشور آقای دکتر مدنی باز نشر می شود، به نظر نمی رسد که در مدتی هم که ایشان در سازمان حفاظت محیط زیست فعالیت نمودند چندان عملکرد قابل دفاعی داشته باشند.
به عنوان مثال ایشان نیز همچون مدیران وطنی مورد انتقاد، مسولیت های متعدد امور بین الملل، روابط عمومی، معاونت آموزش و پژوهش و نظارت و راهبری دانشکده و پژوهشکده سازمان حفاظت محیط زیست را عهده دار شدند و در نتیجه برای امکان انجام امور متعدد و متفاوت حوزه های کاری شان مجبور شدند تا خارج از ساختار تشکیلاتی سازمان مشاوران متعددی را بکار گیرند.
همچنین ایشان در همین مدت زمان کوتاه حضورشان به چنان شناختی از سازمان دست یافتند که بدون توجه به ضعف های ساختاری موجود و مشکلاتی کاری که کارکنان سازمان سال هاست با آن مواجه می باشند و بی توجه به دیدگاه ها و نقطه نظرات ایشان اقداماتی را انجام دادند که اثر گذاری و مقبولیت آن در میان همکاران در سازمان حفاظت محیط زیست زیرسوال است.
به عنوان مثال انحلال دانشکده محیط زیست و نابودی ظرفیت های موجود آن بدون ارایه برنامه عملیاتی برای فرجام آن پس از نابودی که تا این زمان تنها دستاورد آن بلاتکلیفی و بیکاری تعدادی از همکاران کارمند و هیات علمی بوده است، بدون آنکه مشکلی از مشکلات محیط زیست کشور، سازمان حفاظت محیط زیست و یا نظام متعالی آموزش عالی کشور مرتفع شده باشد!
یا دوره افتادن ایشان همراه با مدیران کل و مشاورانشان در نقاط مختلف کشور برای جمع آوری زباله که انجام آن نیازمند سفر با خودرو و هواپیما، پذیرایی و اقامت، حق ماموریت و ... می بود در حالیکه بنا به اظهار نظرهای مسئولین، سازمان جهت تامین منابع مالی پرداخت حقوق و مزایا کارکنان و محیط بانان خود با مشکل مواجه می باشد.
صرف نظر از اینکه آیا جایگاه و انتظارات از یک معاون معاون ریاست جمهوری کشور آن هم دانشمند نخبه، انجام اینگونه اقدامات نمادین و یا حضور مداوم در مجامع، همایش ها و سمینار های محیط زیستی برای ذکر مصیبت و بیان مشکلات می باشد و یا تدوین و اجرای برنامه های عملیاتی و نیز راهبری سازمان های متولی و تاثیر گذار برای رفع مشکلات؟!
توجه وافر ایشان به ایجاد کمپین و چالش در شبکه های اجتماعی که خود ما در ایران استاد انجام اینگونه کارها می باشیم و با انجام همین شوها و نمایش ها از انجام کارهای ساختاری و اقدامات ریشه ای طفره می رویم. در حالیکه در کشوری که به مشکلات بیکاری، فقر، فساد و نیز به قول ایشان "بی شعوری" مواجه است دستاورد محسوب نمی شود.

با انجام اینگونه اقدامات به تنهایی سرمایه اجتماعی شکل نمی گیرد. بلکه سرمایه اجتماعی تنها با ریشه یابی مشکلات، تحلیل جامعه شناختی رفتارهای مردم جامعه و عملکرد مسئولین و سرانجام در سایه اعتماد به یکدیگر و حاکمیت شکل می گیرد.
حال سوالی که می توان مطرح نمود این است که چرا به جای اولویت دادن به عدم استفاده از آب بطری شده و جمع آوری زباله توسط ایشان در اقصی نقاط کشور و ... ایجاد کمپین برای دعوت به جذب سرمایه و سرمایه گذار برای ایجاد صنایع مبتنی بر بازیافت زباله در کشور که ایجاد اشتغال هم می نماید و یا ایجاد کمپینی برای وادار نمودن خودرو سازهای محترم کشور برای تولید و یا واردات خودروهای با کیفیت و سازگار با محیط زیست نظیر خودرو های هیبریدی (که اتفاقا مورد توجه ایشان نیز بود) به جای محصولات تولیدی ناکارآمد و آلوده کننده فعلی، مورد توجه مسئولان قرار نگرفته و نمی گیرد؟
همچنین اگر هدف سازمان محیط زیست جلب مشارکت مردم و ایجاد سرمایه اجتماعی است پس چگونه می شود که فرد دلسوز و خدمتگزاری همچون اقای مهندس درویش مدیرکل مشارکت های مردمی سازمان حفاظت محیط زیست که خود از سرآمدان این حوزه در کشور می باشد در زمان حضور ایشان، از بدنه مدیریتی سازمان حفاظت محیط زیست کنار می رود؟!
می گویند مدنی همواره بر این باور بود که کارکنان سازمان محیط زیست به عنوان متولیان محیط زیست کشور به اندازه کافی آموزش ندیده اند. ولی سوال این است که آیا آقای دکتر مدنی برای رفع این مشکل راهکاری نیز ارائه نمودند؟!
نتیجه انتصاب مسئولین و مدیرانی همچون اقای دکتر مدنی برای معاونت آموزش و پژوهش سازمان که دانش و تخصص لازم را در حوزه آموزش (که امروزه به عنوان یک علم در دنیا مطرح است) را دارا نمی باشند باعث شده است تا در حال حاضر با سازمانی مواجه باشیم که حتی از نیاز های آموزشی نیروهای انسانی خود بی اطلاع می باشد و نه تنها در حوزه آموزش تخصصی کارکنانش بلکه در حوزه آموزش های همگانی و برای جلب مشارکت مردمی و ایجاد سرمایه اجتماعی (مد نظر آقای دکتر مدنی) برای حفاظت از محیط زیست، نیز فاقد یک نیازسنجی آموزشی ساده و یا برنامه عملیاتی و ساختاری نظام مند می باشد.
بنابراین حتی با حضور دانشمندی همچون آقای دکتر مدنی نیز هیچ اقدام اساسی و یا تحولی در این حوزه صورت نگرفته و کارها به همان روال سابق پیش می رود و سرانجام کار نیز، کارشناسان زحمتکش و خدوم سازمان حفاظت محیط زیست که اکثریت ایشان دانش آموخته مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری همین دانشگاه های کشور می باشند با سال ها سابقه کار و تجربه در راه حفظ محیط زیست کشور، بی دانش و هموطنان (همان مردم بینوای همیشه در صحنه) در قبال حفاظت از محیط زیستشان بی سواد، بی فرهنگ و بی شعور قلمداد می شوند! تا مسئولان توجیهی داشته باشند برای تمام کار نکردن ها و تداوم یافتن معضلات!
اگر هدف استفاده از تخصص آقای دکتر مدنی برای حل مشکلات بحران اب در کشور بود چرا ایشان به عنوان معاون محیط زیست انسانی سازمان منصوب نشدند که در این صورت می توانستنند مستقیما برای رفع این چالش اساسی و بحرانی کشور برنامه تدوین و اقدام نمایند.
هر چند که در این خصوص نیز به جز راهکار های کلیشه ای صرفه جویی در مصرف آب توسط مردم بدون پرداختن به موارد اتلاف آب در کشور نظیر ناکارآمدی شبکه جمع آوری و نگهداری و نیز فرسودگی شبکه توزیع آب شهری که چند برابر مصرف آب توسط مردم را به هدر می دهد و یا حذف کشاورزی در مناطق کم اب و یا تغییر الگوی کشت ان هم بدون پیش بینی و برنامه ریزی معیشت های جایگزین برای کشاورزان، راهکار خاص و ویژه دیگری که خودمان آن را بلد نباشیم مطرح نشده است.
ایشان، اقای دکتر کلانتری و سایر مسولان، همواره از توسعه پایدار صحبت می کنند ولی آیا تا کنون هیچ برنامه عملیاتی برای تحقق آن ارائه کرده اند؟ به عنوان مثال انجام آمایش سرزمینی و تدوین الگوی ساماندهی فعالیت های تولیدی در کشور اعم از صنایع و کشاورزی و... ، با تاکید بر بکارگیری فناوری های نوین و دوستدار محیط زیست، انرژی های پاک و نیز ایجاد معیشت های پایدار نظیر گردشگری، که سال ها پیش در سایر کشورها صورت گرفته و تمامی بر نامه ریزی های توسعه برمبنای آن انجام می شود، سرانجام چه زمانی در ایران اجرا خواهد شد؟
آخر کلام اینکه همه ما حتی اگر شده در ظاهر موافق و مدعی بکارگیری کارشناسان متخصص و شایسته در پست های مدیریتی کشور می باشیم حالا اگر نخبه و دانشمند هم باشند که چه بهتر.
البته در بدو امر اینگونه به نظر می رسد که عواملی چون ساختار دیوان سالاری اداری کشور، به خطر افتادن رانت ها و منافع برخی افراد و سازمان ها و نیز فضای سیاسی موجود اجازه نمی دهند که حتی اگر این نخبگان به کشور بازگشته در مناصب مدیریتی هم بکار گرفته شوند، بتوانند کارایی و تاثیر گذاری خود را بروز دهند.
ولی هر چند که این عوامل موثر می باشند نباید این نکته را از نظر دور داشت که الزاما هر دانشمند و نخبه ای، مدیر کارآمدی هم نیست و اساسا هر نخبه عالمی، علم و فن و هنر مدیریت را نمی داند و شاید اگر این افراد نخبه در صورت بازگشت به وطن در دانشگاه ها، پژوهشکده ها و یا مراکز علمی و تحقیقاتی به کار گرفته شوند بیشتر بتوانند تاثیر گذار باشند!
* دکترای مدیریت محیط زیست و مدرس دانشگاه
جناب آقای دکتر یوسفی
ضمن عرض خداقوت و خسته نباشید
با قلم بسیار زیبای خود نکات ارزشمندی را در ارتباط با ضعف های مدیریتی ایشان و مشکلات سازمان حفاظت محیط زیست فرمودید.
آرزوی توفیق برای شما بزرگوار را دارم