زیست بوم- احسان محمدی:
1- منتقدی آمریکایی در پایان یک یادداشت نوشت: «بر من ببخشید اگر تلخ نوشته ام، دلیلش آن است که این نقد را با خودنویس نوشته ام نه با آب نبات!» گمان می برم این نوشتار که خواهید خواند به کام برخی از دوستان تلخ بیاید، پیشاپیش حرف آن منتقد را تکرار می کنم.
2- در فضای مجازی تصاویری منتشر شده است که دسته ای زن و مرد سیاه پوش کنار دریاچه ای نمکین ایستاده اند، آن را به "تشیع جنازه دریاچه ارومیه" نسبت داده اند و از اقدامات "خودجوش" مردم در حمایت از دریاچه عنوان کرده اند. این عکس حتی در چند خبرگزاری معتبر کار شد و بسیار دست به دست چرخید اما بگذارید همان گام اول حرفمان را صریح بزنیم: این عکس دروغ است، ساده نباشیم و به هر عکس و خبری ایمان نیاوریم و آن را سریع دست به دست نکنیم. عکسی که شاید شما هم دیده اید و به نشان تاسف سرتکان داده اید مربوط به فیلم سینمایی «کشتزارهای سپید» ساخته محمد رسولاف است که جایزه بهترین فیلم بلند داستانی سی و یکمین جشنواره بینالمللی فیلم دوربان در آفریقای جنوبی را دریافت کرد.
3- دریاچه ارومیه روزگار خوبی را نمی گذراند، از معدود اتفاقاتی در کشور است که از تهران تا لندن و از ارومیه تا بندرعباس همه فارغ از گرایشات اجتماعی و سیاسی بر آن وفاق دارند. موضوع ساده است، پیش از این دریاچه ای وجود داشت که می شد سوار قایق شد و بر آن پارو زد و حالا برهوتی نمکی باقی مانده است که نمی شود حتی رویش لیز خورد! این فاجعه زیست محیطی هم محصول یک دولت و دو دولت نیست و دست بسیاری از منتقدین فعلی هم در خلق آن آغشته است. ماجرا آنچنان ابعاد وسیعی یافته که UNEP هم طی گزارشی مفصل اعلام خطر کرده است، پس نمی توان به سبک برخی ماجراهای معمول در ایران آن را زیر فرش قایم کرد و امیدوار بود از یاد برود. بسیاری از ایرانیان در آلبوم های خانوادگی شان عکس هایی کنار این دریاچه دارند و طبعاً هر بار دیدن آن، این جمله را بر زبانشان جاری خواهد ساخت که یادش به خیر! اینجا یه دریاچه بود!
4- شور و اشتیاق و حساسیت اجتماعی برای حمایت از محیط زیست امری مبارک و قابل احترام است که زمانی یک آرزو بود اما در چند سال اخیر شاهد برخی رفتارها هستیم که به هیچ عنوان نمی توان بر آن مهر تائید زد. سوزنامه ها و سوگواره ها و اشک و آه ها و دریغا دریغ گفتن در ایران عمری به درازای تاریخ دارد اما در برهه کنونی چه سودی به حال دریاچه ارومیه دارد؟ این دریاچه با اشک و آه دوباره زنده نمی شود، فعالان و متخصصان محیط زیست سالها نالیدند و هشدار دادند اما «زر در ترازو و زور در بازو»ی کسان دیگر بود و تصمیم شان را اعمال کردند و سرانجام این شد که همه می دانیم. می توان سیاهه ای بالا بلند و البته خسته کننده و تکراری در خصوص چرایی این ماجرا ردیف کرد، سازمان محیط زیست با سرانگشت وزارت نیرو را نشانه می رود، وزارت نیرو از جهادکشاورزی گله مند است، جهاد کشاورزی فشار کشاورزان و احداث چاه های غیرقانونی که شمار آنها بالغ بر 20 هزار حلقه عنوان می شود را یادآور می شود و این چرخه ادامه دارد و سرانجام به هیچ نتیجه ای نمی رسیم. بی تردید سوء مدیریت در رخ دادن این اتفاق دخیل است، تردیدی در این موضوع نیست اما مویه کردن و سیاه پوشیدن و گیسو کندن بیش از این و به خرج دادن احساسات رقیق می تواند یک سانتیمتر بر آب این دریاچه بیفزاید؟
5- در مصاحبه ای از معاون محیط طبیعی سازمان محیط زیست اصطلاح "سونامی نمک" نقل شد، گرچه ایشان به سرعت عنوان کردن این اصطلاح را تکذیب کرد و آن را برساخته ذهن خبرنگار یک خبرگزاری عنوان کرد اما این واژه نیز به فرهنگستان ذهنی مان در خصوص دریاچه ارومیه اضافه شد و حالا نگرانی برای دریاچه ارومیه جایش را به نگرانی برای سلامتی خودمان داده است! مردمانی در صف های به هم تنیده مرغ از هم می پرسند که بعد از سونامی گرانی و سونامی گرد و غبار آیا سونامی نمک حقیقت دارد؟! حالا با یک سرچ ساده در گوگل می توان انبوهی از نقدها و به زودی مویه ها و سوگواره ها در مورد منقرض شدن نسل تهرانی ها با سونامی نمک خواند! چرا به جای کمک کردن برای یافتن یک راه حل این همه در کار مویه و شکوه و گلایه استاد شده ایم؟! صریح باشیم و از خودمان بپرسیم آیا در این میان فقط مدیران دولتی اشتباه کردند؟ آیا کشاورزانی که منافع فردیشان فکر کردند و بیش از 20 هزار حلقه چاه غیرقانونی در حومه دریاچه ارومیه حفر کردند هیچ تقصیری در کاستن از آب دریاچه اورمیه ندارند؟ آیا در ارومیه به مردم آموزش دادیم که صرفه جویی در مصرف حتی یک قطره آب می تواند بیش از بغض کردن به حفظ دریاچه کمک کند؟ آیا ارباب و اصحاب رسانه به جای دامن زدن به اختلاف های درون دولتی سعی کردند به یک وفاق داخلی برسند و آنوقت بر تصمیم گیران فشار وارد کنند؟ آیا در ایران فقط دریاچه ارومیه در خطر است؟ کسی چند صد کیلومتر آنطرف تر نگران گهر این نگین لرستان نیست؟ آیا اگر همین فردا معجزه ای رخ بدهد و مشکل دریاچه ارومیه یکسره حل شود آنوقت بشریت در آرامشی ابدی خواهد بود و هیچ مشکل زیست محیطی دیگری نداریم؟ آیا دلخوش کردن به کامنت های پر احساس خوانندگان یا "لایک" زدن های شبکه های مجازی گامی ما را به پیش می برد؟! صریح تر باشیم؛ آیا ما نگران دریاچه ارومیه هستیم یا با فشار بر دولت می کوشیم عقده های انباشته مان از حوزه های دیگر را در این وادی تخلیه کنیم؟ حساسیت عمومی نسبت یه یک ماجرای زیست محیطی قابل احترام است اما وقتی آن را در حد سیاه پوشیدن تقلیل می دهیم متجاوزان به حریم محیط زیست را به خنده وا می داریم. برای نجات دریاچه ارومیه هیچ چیز جز همدلی و همراهی مردم و مسئولین چاره ساز نیست. به شرط آنکه مسئولین وزارت نیرو و جهادکشاورزی هم اشتباهات خود را بپذیرند و حاضر به پذیرفتن تبعات آن باشند وگرنه پنهان شدن پشت قامت نحیف سازمان محیط زیست و مقصر دانستن این نهاد تنها به سود نمک های دریاچه است!
6- دوستی پیامکی فرستاده است به این مضمون: «موج گرانی به "پورشه پانامرا" هم رسید و قیمت این خودرو از 420 میلیون به 640 میلیون رسید! دوستان از فردا به مدت 3 روز در اعتراض به گرانی این خودرو پورشه نمی خریم تا صدای اعتراض ما به گوش مسئولین برسد. فقط سه روز تحمل کنید! دوستان! ما می توانیم! اگر خون آریایی در رگ هایت هست پورشه نخر هموطن!» حالا دوستان عزیزی که دل با محیط زیست و دریاچه دارند به جای اشک و آه و دست به دست کردن اخبار و عکس هایی که گاه واقعیت ندارد بکوشند همدلی ایجاد کنند، کمک کنند بستر آرامی برای تصمیم گیری منطقی ایجاد شود. مسئولان و مدیران ایرانی تحت تاثیر حواشی قرار می گیرند و ممکن است تصمیماتی اخذ کنند که دریاچه اورمیه نمکین تر شود، تلاش کنیم فضا را از تنش و تشنج دور کنیم. ما به اندازه کافی اشک ریختیم، بغض کردیم، فریاد زدیم، شیون کردیم و سیاه پوشیدیم، صداها شنیده شده است، تکرارش شاید ملال آور باشد و دافعه ایجاد کند پس حالا برای چند روز حاشیه نسازیم، پورشه نخریم و اجازه بدهیم "خرد" جای "عشق" را بگیرد. در ایران حق "عشق" ادا شده است اما حق "خرد" نه! کمک کنیم و اجازه بدهیم چند صباحی تصمیم گیران نهادهای مختلف در آرامش چاره ای بیندیشند. شاید گامی جلوتر رفتیم و دریاچه اندکی شیرین تر شد، اگر هم نشد هیچوقت برای گریه و سوگواری دیر نیست! دوباره شروع می کنیم....
ولي متن فوق العاده بود
يك نفس خوندم
ولي متن فوق العاده بود
يك نفس خوندم
به اميد اون روز
به اميد اون روز
من و خیلی های دیگر که با این دریاچه بزرگ شدیم دیدن این وضعیت برایمان دردناک است با رفتن دریاچه حیات هم از اینجا خواهد رفت .
به نظر من مدیریت اشتباه تنها اصلی ترین عامل این وضعیت است و اینکه 20 هزار حلقه چاه غیر مجاز وجود دارد تقصیر مردم نیس مشکل عدم مدیریت و نبود آموزش برای کشاورزاناست خیلی ها نمی دانند که استفاده های انها به خشک شدن دریاچه کمک می کند متاسفانه رسانه های عمومی ما مثل تلویزیون و رادیو تو زمینه آموزش محیط زیست خیلی کوتاهی می کنند... مجلس ما طرح دو فوریتی دریاچه ارومیه را رد می کند درسته ما مشکلات زیست محیطی زیادی در کشورمان داریم ولی در این وضعیت باید نسبت به اهمیت این مشکلات در حل انها کوشا باشیم خشک شدن دریاچه ارومیه در سطح بین اللملی مطرح می باشد و یک زیست بوم منحصر به فرد ملی و بین المللی است که اگر خشک شود لکه ننگی بر مدیریت ایران در مجامع بین المللی است
من و خیلی های دیگر که با این دریاچه بزرگ شدیم دیدن این وضعیت برایمان دردناک است با رفتن دریاچه حیات هم از اینجا خواهد رفت .
به نظر من مدیریت اشتباه تنها اصلی ترین عامل این وضعیت است و اینکه 20 هزار حلقه چاه غیر مجاز وجود دارد تقصیر مردم نیس مشکل عدم مدیریت و نبود آموزش برای کشاورزاناست خیلی ها نمی دانند که استفاده های انها به خشک شدن دریاچه کمک می کند متاسفانه رسانه های عمومی ما مثل تلویزیون و رادیو تو زمینه آموزش محیط زیست خیلی کوتاهی می کنند... مجلس ما طرح دو فوریتی دریاچه ارومیه را رد می کند درسته ما مشکلات زیست محیطی زیادی در کشورمان داریم ولی در این وضعیت باید نسبت به اهمیت این مشکلات در حل انها کوشا باشیم خشک شدن دریاچه ارومیه در سطح بین اللملی مطرح می باشد و یک زیست بوم منحصر به فرد ملی و بین المللی است که اگر خشک شود لکه ننگی بر مدیریت ایران در مجامع بین المللی است
و این رو هم بگم که من تا بحال ندیدم که برای کسی از درد حیات وحش و طبیعت بگیم،و بخندند. همه ابراز همدردی میکنند اما میدونم که شاید در ظاهر سودی نداشته باشه اما باطنا این یعنی اگاهی دادن به مردم برای روزی که ما، و یا شما کاری رو بخواهیم به انجام برسونیم...